•|جبهه شرقی|•
الن با صدای بلند و وحشتناکی از خواب می پرد.
_ما مستقر شدیم.
با لباس خوابش و چشمانی که به زور باز میشود از خانه اش بیرون می آید. همه مردم آن دهکده کوچک با چشمان متعجب و غرق در خواب به آن مردِ شاد و فریاد زن نگاه می کنند.
الن در آن نزدیکی کارن را می بیند و نزد او می رود. کارن با چشمان اشکبار به آن مرد خیره شده بود. الن از کارن دلیل شور و اشتیاقش را جویا میشود.
کارن در پاسخ سوال الن می گوید :
_این مرد سرباز است از جبهه شرقی خبر آورده است.
سپس نگاه خود را به سمت الن نشانه می رود و ادامه میدهد:
_میشنوی الن آنها در جبهه شرقی مستقر شدند. یعنی جبهه شرقی آزاد شده. الکس دوباره بر خواهد گشت. دیگر جنگ به پایان رسید.
صدای فریاد مردم، دهکره را پر می کند.
کارن نیز همراه با مردم به گفتن جمله «ما مستقر شدیم » می پردازد.
اشک های شادی از چشمان الن به زمین می افتد. آیا حقیقت داشت ؟ یعنی پس از چند سال اشغال بیگانگان دوباره می توانست طعم خوش آرامش را بچشد؟
آری، در جبهه شرقی دیگر خبری نیست چون ما مستقر شدیم.
_۹ مه ۱۹۴۵
_ما مستقر شدیم.
با لباس خوابش و چشمانی که به زور باز میشود از خانه اش بیرون می آید. همه مردم آن دهکده کوچک با چشمان متعجب و غرق در خواب به آن مردِ شاد و فریاد زن نگاه می کنند.
الن در آن نزدیکی کارن را می بیند و نزد او می رود. کارن با چشمان اشکبار به آن مرد خیره شده بود. الن از کارن دلیل شور و اشتیاقش را جویا میشود.
کارن در پاسخ سوال الن می گوید :
_این مرد سرباز است از جبهه شرقی خبر آورده است.
سپس نگاه خود را به سمت الن نشانه می رود و ادامه میدهد:
_میشنوی الن آنها در جبهه شرقی مستقر شدند. یعنی جبهه شرقی آزاد شده. الکس دوباره بر خواهد گشت. دیگر جنگ به پایان رسید.
صدای فریاد مردم، دهکره را پر می کند.
کارن نیز همراه با مردم به گفتن جمله «ما مستقر شدیم » می پردازد.
اشک های شادی از چشمان الن به زمین می افتد. آیا حقیقت داشت ؟ یعنی پس از چند سال اشغال بیگانگان دوباره می توانست طعم خوش آرامش را بچشد؟
آری، در جبهه شرقی دیگر خبری نیست چون ما مستقر شدیم.
_۹ مه ۱۹۴۵
۹.۴k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲